چرا من تغییر نمی‌کنم؟


چرا من تغییر نمی‌کنم؟



چرا من تغییر نمی‌کنم؟
آیا تا به حال به تماشای دریا نشسته‌اید؟ اگر آری، حتما متوجه شده‌اید که تمام آشفتگی‌ها، برخوردها و امواج فقط در سطح است.
در عمیق‌ترین بخش‌های دریا هم آشفتگی وجود ندارد؛ حتی موجی کوچک.وقتی در دریای وجودتان عمیق فرو روید و آرامش را به دست آورید، به نقطه‌ای می‌رسید که هیچ آشفتگی و ناآرامی هرگز در آن راه نداشته است. همانجا بایستید، هر تغییر و دگرگونی از آنجا میسر می‌شود.در آنجا خود استاد خویشتن‌ هستید. اکنون هر آنچه غیر ضروری است می‌تواند دور انداخته شود، بدون هیچ‌‌گونه درگیری و نزاع. با کمال تعجب می‌بینید که تغیر کرده‌اید.

امروزه نقش مثبت‌اندیشی، داشتن افکار و امواج مثبت و دارا بودن عینک خوشبینی بر کسی پوشیده نیست. نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد میانگین عمر افراد مثبت‌اندیش، 7 سال بیشتر از کسانی است که از این ویژگی بی‌بهره هستند و با عینک تیره بدبینی به دنیا و امور آن می‌نگرند.

در زندگی شهرنشینی با توجه به استرس‌های موجود در محیط پیرامون افراد، آلودگی‌های صوتی و دیگر ناهنجاری‌هایی که اثرات نامطلوب فراوانی به دستگاه روانی ما وارد می‌آورد؛ طبیعی است که مقادیر فراوانی از انرژی ما از بین رفته و ما فاقد انرژی و توان لازم جهت مقابله با مسائل و کنار آمدن با مشغله‌های زندگی روزمره می‌شویم.

بی‌توجهی‌ها و عدم‌آگاهی نسبت به ملزومات و مایحتاج دستگاه روانی ما را دچار مسائلی می‌کند که بعضا ریشه و علت آنها را در بیرون از خود جست‌وجو می‌کنیم. خلق افسرده، حالات اضطرابی، پرخاشگری و بسیاری از بیماری‌های روان‌تنی حاصل همین غفلت و بی‌توجهی ما نسبت به خویشتن خویش است.

همواره مصایب و مشکلات حاد موجود در زندگی برهم‌زننده تعادل روانی ما نیستند؛ به عبارتی نرساندن سوخت لازم به دستگاه روانی هم می‌تواند علت بسیاری از کج‌خلقی‌ها، اختلالات خواب، اختلالات جنسی و خلقی در ما باشد.

گاهی اوقات ما فراموش می‌کنیم که ظرف درون خود را از آلودگی‌ها بزداییم و یا به عبارتی دیگر از ورود آلودگی‌ها به ظرف وجودی خویش جلوگیری کنیم؛ گویا از یاد می‌بریم که ما فقط برای کار کردن و متحمل شدن استرس‌ها و فرو خوردن خشم خویش در اثر مسائلی که نمی‌توانیم دخالت مستقیمی در جریان اجرایی آن داشته باشیم، به این دنیا نیامده‌ایم. رسالت ما درگیر شدن در تمام بازی‌های زندگی و تلاش صرف جهت نباختن نیست.

جراحی روانی

ما معمولاً قبل از اینکه منزل را به سمت محل کار و یا رفتن به یک جلسه کاری و یا مهمانی ترک کنیم تدارکات خاصی می‌بینیم از جمله اینکه ما خود را آراسته می‌کنیم ما با لباس‌هایی که داخل منزل از آنها استفاده می‌کنیم و با همان وضعیت از منزل بیرون نمی‌رویم، بعید می‌دانم کسی این آراستگی را نکوهش کند، اما چگونه است که ما برای رفتن به یک مهمانی ساده ساعت‌ها وقت صرف می‌کنیم تا با وضعیت ظاهری مناسبی حضور به هم رسانیم ولی دقت و انرژی برای خویشتن خویش نداریم برای رفتن به یک کلاس آموزشی در زمینه مسائل ارتباطی – رفتاری و یا مراجعه به یک متخصص علوم رفتاری اعلام می‌کنیم که فرصت نداریم یا پول نداریم!

بنابراین لزوم انجام جراحی روانی بیش از پیش نمایان می‌شود. آری ما در ابتدا نیازمند برداشتن بخش‌های مسئله‌دار ذهنمان هستیم، باید ابتدا برای افکار و باورهایمان فکری بیندیشیم چرا که احساسات ما منتج از افکار ماست باید شروع به خارج کردن اضافات ذهنمان کنیم این خروج به‌مراتب مهم‌تر از خروج چربی‌ها از بدنمان است چرا که اگر به زیبایی ذهن و روان برسیم و دستگاه روانی ما شرایط مناسبی داشته باشد چه بسا برای خود ارزش و احترام بیشتری قائل شویم و پذیرش مناسبی برای خویش داشته باشیم.

در اینجا می‌خواهم به اهمیت بیشتر بعد روانی اشاره کنم که در واقع پیش‌نیاز بعد جسمانی است؛ احساس رضایت و دوست داشتن خود مستلزم انجام جراحی‌های خاصی نیست همانطور که احساس خوشبختی مستلزم رسیدن به یک وضعیت مطلوب اقتصادی – رفاهی نیست. خوشبختی یک وضعیت نیست بلکه احساسی خوشایند و درونی است و اگر ما بتوانیم در همین شرایطی که هستیم به احساس خوشبختی و رضایت برسیم با رسیدن به اهداف و محقق شدن آرزوهایمان این احساس بیشتر و ماندگارتر از قبل خواهد بود.

در غیراین صورت هیچ تضمینی وجود ندارد که ما با رسیدن به یک موقعیت اقتصادی مناسب یا قبولی در کنکور و غیره احساس خوشبختی و سعادتمندی کنیم وضعیت مالی مناسب به رفاه بیشتر و راحتی ما کمک می‌کند ولی بالقوه شادی و رضایت وارد زندگی ما نمی‌کند ما برای شاد بودن به ارتباط با آدم‌های شاد، توجه به نیازهای کودک درون، دارا بودن عشق بدون قید و شرط به کل هستی و زدودن زنگارها از ظرف زیبای درون نیاز داریم.

آیا می‌توانم بهتر از این باشم

ما در مسائلی که برایمان روی می‌دهد نقش داریم این نقش برخی مواقع مستقیم و گاهی به‌صورت غیرمستقیم است و چه زیباست هرکدام از ما در رابطه با مسائلی که برایمان ایجاد می‌شود نقش خود را بیابیم و از خود سؤال کنیم من در این موضوع یا این مشکل چه نقشی داشتم آیا می‌توانم ایفای نقش بهتری داشته باشم؟

در روابط بین زوجین خیلی از مواقع یکی از آنها اقدام به اصلاح رفتارهای خود می‌کند این کار با کمک مشاور با مطالعه و امثالهم انجام می‌شود و تغییر شروع می‌شود این تغییر ابتدا در زمینه افکار سپس احساسات و در نهایت در رفتار صورت می‌پذیرد با گذشت زمان وقتی شریک زندگی و اطرافیان متوجه تغییرات خوب فرد می‌شوند رفتارهای آنها نیز معمولاً تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد و تعامل مناسب‌تری برقرار می‌شود بنابراین بیاییم از خود شروع کنیم ما معمولاً به‌دنبال تغییر دیگران هستیم و مشکل را آنها و رفتارشان می‌بینیم اگر این طرز فکر غالب باشد همواره باید تلاش کنیم و نقشه بکشیم که چگونه دیگران را تغییر دهیم در حالی که تغییر دادن خودمان به‌مراتب راحت‌تر است اگر از تغییر خود شروع کنیم شاهد اتفاقات و رویدادهای جالبی در خود و پیرامون خود خواهیم بود.

تغییر معمولاً بار استرسی دارد تغییر محل کار، تغییر محل زندگی، تغییر شغل و تغییر رئیس‌مان در محل کار ما را کمی دچار اضطراب می‌کند؛ تغییرات درونی هم از این امر مستثنی نیست.

ما براساس بسیاری از عادات قهری و جبری خود زندگی می‌کنیم و برای ما آسوده‌تر است که آنها دست‌نخورده باقی بمانند ما طبق عادات رفتاری خود در شرایط مشابه رفتارهای مشابهی انجام می‌دهیم بنابراین با شروع دستکاری این عادات که زمینه تغییرات رفتاری ما را فراهم می‌کنند بعضاً با احساسات ناخوشایندی هم روبه‌رو می‌شویم به‌عنوان مثال کسی که همواره در اختلافات از موضع برنده – بازنده عمل می‌کند و می‌خواهد به هر قیمتی شده نبازد وقتی متوجه می‌شود که برای حل اختلاف می‌توان به گونه‌ای دیگر نیز رفتار کرد و گاهی لازم است به خاطر دیگری مثلاً همسر، گذشت کرد و این به معنای باختن و بازنده بودن نیست ابتدا حالت خوشایندی نخواهد داشت او همواره با زور و فشار تلاش کرده موقعیت را به نفع خویش تغییر داده و به پایان ببرد و هم‌اکنون باید جلوی این رفتار خود را بگیرد طبیعی است که این کار راحت نخواهد بود ولی کافیست قدم اول برداشته شود و ما به لزوم تغییر پی ببریم و شروع کنیم با گذشت زمان و بررسی تعاملات و رفتارهای خود با دیگران و اثرات مطلوب ایجاد شده، این تغییر تقویت خواهد شد و مهر تاییدی خواهد بود که نشان می‌دهد ما چقدر به تغییر کردن نیازمندیم.

نکته قابل توجه که می‌توان در اینجا بدان اشاره کرد این است که اساس درمان بسیاری از روان‌درمانگران و روانپزشکان معروف دنیا براساس همین تغییر است دکتر گلاسر درمان را تغییر در رفتار می‌داند؛ آدلر تغییر در انگیزش، راجرز تغییر در ادراک، الیس تغییر در باورها، بک تغییر در شناخت و پرز تغییر در نیازها و علایق را اساس درمان اشخاص می‌دانند.

اهمیت تغییر در اینجا بیش از پیش خود را نمایان می‌کند در بسیاری از مواقع تغییر سبک زنگی ما را از مبتلا شدن به بسیاری از بیماری‌ها و مسائل روان‌شناختی مصون می‌دارد تصور کنید فردی که مهارت‌های حل مسئله، کنترل خشم، روابط بین فردی مؤثر و رفتار جرات‌مندانه را آموخته و آنها را به کار می‌برد نسبت به کسی که از این توانایی‌ها برخوردار نیست در مقابله با مسائل زندگی و ناملایمات و یا در برقراری ارتباط مناسب با دیگران چقدر می‌تواند قدرتمندانه و موفق‌تر عمل کند.

همه چیز مهیاست برای یک شروع دیگر برای شروعی بهتر، ما نیازمند تغییرات وسیعی در همه ابعاد هستیم اما بیاییم این تغییرات را ابتدا از خود شروع کنیم ابتدا از درون نه از بیرون، تغییرات مناسب درونی شرایط را برای تغییرات بیرونی نیز مهیا می‌کند پس بیاییم گام اول را استوار برداریم و اعلام کنیم: غافل نخواهم بود و تغییر را شروع خواهم کرد.

چگونه فردی دوست داشتنی شویم ؟


چگونه فردی دوست داشتنی شویم ؟



گام 1 - از انتقاد بیجا ، سرزنش مداوم و گِله و شکایت بپرهیزید.

گام 2 - در ارزیابی های خود صادق و بی ریا باشید.

گام 3 - دیگران را دوست بدارید و به آنها علاقه مند شوید.

گام 4 - خواسته های دیگران را درک کنید .

گام 5 - همیشه لبخند را زینت چهره خود کنید. و بر زیبا یی خود بیافزایید

گام 6 - به خاطر داشته باشید نام هر شخصی زیباترین نت موسیقی اوست ؛ پس دیگران را به نام صدا بزنید و با او احساس نزدیکی کنید .

گام 7 - شنونده خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید که درباره خودشان و علاقه مندیهایشان حرف بزنند .

گام 8 - در جهت علایق دیگران سخن بگویید .

گام 9 - این باور را به دیگران القا کنید که قدرت زیادی دارند و برای خود کسی هستند، و در انجام این کار نهایت صداقت را داشته باشید .

گام 10 - همیشه برای این که بهترین نتیجه را از بحث و مجادله بگیرید، سعی کنید از شرکت در آن بپرهیزید .

گام 11 - به عقاید دیگران احترام بگذارید و هرگز از عبارت « تو اشتباه می کنی » استفاده نکنید .

گام 12 - اگر خطایی از شما سرزد، با قاطعیت به آن اعتراف کنید و اعتماد به نفس داشته باشید و بدانید که « انسان جایز الخطاست » . www.zibaweb.com

گام 13 - همیشه صحبت های خود را دوستانه آغاز کنید .

گام 14 - به گونه ای رفتار کنید که همیشه دیگران تأییدتان کنند .

گام 15 - سعی کنید از راه های مناسبی برای کسب آرامش استفاده کنید تا دیگران برای شریک شدن در آرامشتان به سوی شما بیایند .

گام 16 - اجازه بدهید همیشه دیگران بیش از شما صحبت کنند .

گام 17 - خالصانه به هر اتفاقی از دید دیگران نگاه کنید و تک محور نباشید .

گام 18 - باورها و علایق سایرین را همانگونه که هستند بپذیرید چرا که هرکس از دید خود بهترین است .

گام 19 - همواره به سوی انگیزه های بهتر و قوی تر بروید، تا بهترین باشید .

و بالاخره گام آخر ؛

همواره باورهایتان را پیش روی خود مجسم کنید و چالش های زندگی را با آغوش باز پذیرا شوید تا برای دیگران یک نمونه و الگو باشید .

با سوالات سخت فرزندان چه کنیم



با سوالات سخت فرزندان چه کنیم



چگونه به سوالات فرزندانمان پاسخ دهیم؟
ما بعنوان پدر یا مادر کودکانی که در سن رشد هستند باید یاد بگیریم که راحت با فرزندان خود حرف بزنیم؛ طوریکه هم برای خودمان و هم برای فرزندمان...



همه والدین گاهی با این مشکل مواجه می شوند که چطور باید به بعضی از سوالاتی که فرزندنشان می پرسند، پاسخ دهند؛ سوالهایی مثل "بچه ها از کجا به وجود می آیند؟" یا سوالات دشواری از این قبیل.

خیلی از والدین سعی می کنند با پاسخهای کوتاه و گنگ فرزندانشان را از سر خود باز کنند. شما هم تابه حال اینکار را کرده اید؟

ما بعنوان پدر یا مادر کودکانی که در سن رشد هستند باید یاد بگیریم که راحت با فرزندان خود حرف بزنیم؛ طوریکه هم برای خودمان و هم برای فرزندمان راحت باشد. در آن واحد پاسخی که به فرزندمان می دهیم باید واقعی و صحیح باشد، البته باید به تناسب سن و سال او هم مطرح گردد.

در این مقاله می خواهیم به شما آموزش دهیم که چطور به سوالات عجیب و غریب فرزندانتان به درستی پاسخ دهید.

به سوالات فرزندانتان احترام بگذارید. وقتی کودکتان از شما سوالی می پرسد آنرا یک هدیه تلقی کنید، به جای اینکه فرزندتان را برای گرفتن جواب به سراغ همسایه، گوگل یا هر جای دیگری بفرستید که معلوم نیست چه پاسخی در اختیار او بگذارد، پاسخهایی که معلوم نیست برای سن او مناسب باشد یا نه.

اولین کاری که باید بکنید این است که به کودکتان بفهمانید که سوال خیلی خوب و بجایی پرسیده است. در پاسخ دادن به او یادتان باشد که کارتان را کنار بگذارید و همه توجه و حواستان را به فرزندتان بدهید. حتماً رودررو با او حرف بزنید و موقع حرف زدن قدتان را هم قد او کنید.

بعد باید از فهم درست سوال مطمئن شوید. باید ببینید که فرزندتان واقعاً از آن سوال چه منظوری داشته است. خیلی وقت ها منظور واقعی بچه ها آن چیزی نیست که به زبانشان می آید.

باید بدانید که کی زبانتان را نگه دارید. اکثر والدین در پاسخ به سوالات مهم فرزندانشان خیلی پرگویی می کنند. کاری که ما باید بکنیم این است که کمی اطلاعات به آنها بدهیم و بعد توضیحاتمان را قطع کنیم. با این روش فرزندتان خیلی بیشتر یاد می گیرد، تااینکه یکدفعه با بمبارانی از اطلاعات مواجه شود. جذب اطلاعات جدید برای بچه ها زمان می برد.

چند نمونه از موقعیت های متداول

بی ادبی در جمع. شما و فرزندتان به اتفاق هم در یک فروشگاه هستید. شما مشغول نگاه کردن به لباسها هستید که ناگهان کودکتان با صدای بلند می گوید، "مامان، اون آقاهرو نگاه کن. چرا دماغش اینقدر گندس؟" حرفی که فرزندتان به زبان آورده شاید درست باشد اما احتمالاً از اینکه آن را با صدای بلند به زبان آورده ناراحت شده اید. در چنین موقعیتی چه باید بکنید؟

متداولترین پاسخ والدین در چنین موقعیتهایی چنین است: "س س س این حرفو نزن. درست نیست درمورد مردم حرف بد بزنی. شاید ناراحت بشه."

اما روش پاسخگویی بهتر در چنین موقعیت هایی می تواند اینطور باشد: اول اینکه همیشه به یاد داشته باشید که بچه ها با به زبان آوردن چنین عباراتی فکر نمی کنند که کار بدی کرده اند. هروقت که کسی یا چیزی به نظرشان غیرعادی جلوه می کند، زود متوجه آن می شوند و معمولاً درمورد آن نظر می دهند. بچه ها موجودات بسیار کنجکاوی هستند. به همین ترتیب است که یاد می گیرند. نباید اجازه بدهید که احساس خجالت خط کش شما برای جواب دادن به فرزندتان باشد.

توصیه ما این است که در چنین شرایطی قدتان را تا قد فرزندتان پایین آورده، با بهترین و ملایمترین صدایتان چیزی مثل این را به فرزندتان بگویید: "آره منم متوجه شدم که دماغ اون آقا کمی فرق میکنه. دماغ آدمها اندازه و شکل های مختلفی داره. حالا وقتی از مغازه رفتیم بیرون درمورد اون حرف می زنیم." و حتماً بعد از بیرون رفتن از فروشگاه بحثتان را در آن مورد ادامه دهید. می توانید مثلاً بگویید نمی دانید که آن مرد از بینی خودش خوشش می آید یا نه. باید کاری کنید فرزندتان متوجه شود که وقتی درمورد بینی یکنفر حرف میزند ممکن است منجر به ناراحتی آن فرد شود. باید کاری کنید فرزندتان بفهمد که نباید احساسات دیگران را جریحه دارد کند و درمورد چیزهایی از این قبیل باید در یک جای خلوت و خصوصی از شما سوال کند.

سوالات بچه ها درمورد سکس. یک نمونه خوب آن این است: خواهر شما باردار است و همه اطرافیان از به دنیا آمدن بچه او حرف می زنند. در راه برگشت به خانه فرزندتان از شما سوال می کند که: "بابا، چطور آن نوزاد وارد شکم عمه شده؟" پاسخی که معمولاً از طرف والدین به بچه داده می شود این است: بعد از کلی دعا کردن و از خدا خواستن و همدیگر را دوست داشتن و کنار هم بودن. این نوع جواب دادن باعث می شود وی تصور کند که بچه ها باعث می شوند که بزرگترها مسخره رفتار کنند.

یک پاسخ بهتر این می تواند باشد: "چه سوال خوبی پرسیدی! سوالت اینه که بچه چطوری تو شکم عمه رفته یااینکه کجای شکم اونه؟" اگر منظور او مورد دوم بود، با اطلاعاتی مختصر و قابل هضم به او پاسخ دهید. به او بگویید که فقط غذا، مایعات و داروها هسند که وارد شکم می شوند. برای او توضیح دهید که نوزاد در یک جای خیلی خاص از بدن زنها می ماند که رحم نام دارد و با بزرگتر شدن بچه، رحم هم بزرگتر می شود و به همین خاطراست که شکم مادر روز به روز بزرگتر می شود. بعد باید صبر کنید و ببینید که کودکتان چه واکنشی می دهد و چه سوال دیگری می پرسد. این اطلاعات برای او کافی خواهد بود.

اما اگر فرزندتان بخواهد بداند که چطور بچه وارد رحم مادر می شود می توانید برای او به این شکل توضیح دهید: هر حیوان یا انسان با بخشی از یک زن و یک مرد بزرگسال به وجود می آید. آن بخش از زن تخمک و آن بخش از مرد اسپرم نام دارد. اگر مداد یا خودکاری در نزدیکی خود داشتید می توانید روی کاغذ یک نقطه بعنوان تخمک و یک دنباله بعنوان اسپرم بکشید. بعد برای فرزندتان توضیح دهید که اسپرم برای رسیدن به تخمک شنا میکند و بعد تخمک را باردار می کند و آن تخمک در رحم زن شروع به رشد می کند.

ترس کودکان از بلایای طبیعی مثل آتش سوزی، سیل، زلزله و از این قبیل. فرزند شما تصاویری در تلویزیون مشاهده می کند که مثلاً یک جنگل آتش گرفته است یا یک گردباد یا سیل شهری را نابود کرده است. ممکن است از شما بپرسد: "این آتیش تو خونه ماهم میاد؟" یا "این سیل تا اینجایی که ما زندگی می کنیم هم می رسه؟"

والدین معمولاً دربرابر چنین سوالاتی پاسخ می دهند که، "اینقدر احمق نباش بچه جون." اما این به هیچ وجه جواب درستی نیست. فرزند شما سوال خیلی مهمی از شما پرسیده است و برای آن باید یک پاسخ خوب داشته باشید.

یک پاسخ خوب و درست به این سوال این می تواند باشد: اول اینکه باید درست به سوال فرزندتان گوش کنید. باید ببینید منظور او از این سوال چیست. آیا نگران این است که جای شما امن نباشد؟ هیچوقت نباید ترسها و نگرانیهای فرزندتان را دست کم بگیرید. و هیچوقت هم نباید ترسهای خودتان را با آنها درمیان بگذارید.

به فرزندتان بگویید که مهمترین کار مادر و پدر این است که او را یک جای امن نگه دارند. به او بفهمانید که هرکاری می کنید تا او در امان باشد. وسایل و تجهیزات ایمنی خانه را به او نشان دهید و برای او توضیح دهید که درمواقع خطر چه می کنید. حتی میتوانید به همراه او چندبار برنامه خودتان را در مواقع خطر تمرین کنید. وقتی فرزندتان می گوید که می ترسد، باید به او اطمینان دهید که بعنوان مادر و پدر از او محافظت می کنید و نمی گذارید که هیچ آسیبی به او برسد.

از ازدواج خود پشیمان شده ام


از ازدواج خود پشیمان شده ام



آیا از اینکه ازدواج کرده اید پشیمان شده اید؟ آیا تابه حال به خودتان گفته اید، "از اینکه ازدواج کردم پشیمانم"؟ آیا ازدواج خوبی دارید یا بد؟ اگر می توانستید از نو شروع کنید، آیا انتخابتان باز این بود که با همسرتان ازدواج کنید؟ آیا قصد ازدواج دارید؟ چرا؟ آمار بالای طلاق و ازدواج های ناموفق باید آنهایی را که قصد ازدواج دارند به لحظه ای مکث تشویق کند تا بتوانند به خوبی درمورد تصمیم بزرگی که می خواهند بگیرند فکر کنند تا در آینده از ازدواج خود پشیمان نشوند و کارشان به طلاق نکشد.
براساس تحقیقی که روی 4000 زوج انجام گرفت، مشخص شد که یک چهارم مردها و زن های متاهل از ازدواج با همسر خود پشیمان هستند، درحالیکه 15% از زوج هایی که قصد ازدواج دارند به عواقب ازدواج خود شک و تردید دارند. اما واقعاً چرا بیشتر افراد از ازدواج خود پشیمان می شوند؟
براساس تحقیقات انجام گرفته، زوج ها به طور متوسط بعد از دو سال و شش ماه و 25 روز از عشق و ازدواج خود خسته می شوند. ما فکر می کنیم که مردم وقتی ازدواج می کنند که عاشق هم باشند اما نتیجه این تحقیق نشان می دهد که افراد به دلایل مختلف ازدواج می کنند. و خیلی از آنها حتی از این تصمیم خود مطمئن نیستند.
· چهار درصد از افراد متاهل شرکت کننده در تحقیق گفتند که به دلایل اشتباه و نادرست ازدواج کرده اند. دلیلشان برای ازدواج عشق نبود، خیلی از آنها فقط دوست داشتند مراسم عروسی داشته باشند و هدیه های عروسی بگیرند.
· 23 درصد گفتند اگر می توانستند همه چیز را از نو شروع کنند به هیچ عنوان همسر فعلیشان را دوباره بعنوان همسر انتخاب نمی کردند و 14 درصد آرزو می کردند با کسی در گذشته خود ازدواج می کردند.
· فقط 28 درصد اعتراف کردند که وقتی همسر آینده شان را دیدند باکره بودند و رابطه جنسی قبلی نداشتند. عده ای می گفتند که به طور متوسط با چهار نفر قبل از همسرشان رابطه جنسی داشته اند و این مقدار برای بعضی ها به 20 مورد هم می رسید. (این آمار مربوط به کشور آمریکا میباشد.)
· 33 درصد می گفتند که همسرشان بهترین شریک جنسی که تا به حال داشته اند نیست و 33 درصد دیگر ادعا می کردند که مجرد بودن خیلی بهتر از متاهل بودن است.
· 12 درصد می گفتند فقط به این دلیل با همسرشان می مانند که حوصله ندارند فرد جدیدی را برای خود پیدا کنند.
· 15 درصد از زن و شوهرها اعتراف کردند که درمورد زندگی عشقی سابق خود به هم دروغ گفته اند و تعداد کسانی که در زندگی گذشته شان بوده است را کمتر از تعداد واقعی آن به هم گفته اند. این درحالی است که 2 درصد این تعداد را به دروغ افزایش داده اند.
· 83 درصد از زن و شوهرها گفتند که از سومین سالگرد ازدواجشان به بعد دیگر برای ازدواجشان سالگرد نگرفته اند.
· هفت نفر از ده مرد تایید کردند که همسرانشان با شلختگی های آنها مشکلی ندارند و خیلی راحت جوراب ها و لباسهایشان را همه جای خانه بریزند. این در حالی است که 79 درصد اعتراف کردند که حتی دیگر برای بستن در توالت هم به خود زحمت نمی دهند.
· دو سوم خانم های متاهل اعتراف کردند که برای رسیدن به خودشان و زیبا لباس پوشیدن و آرایش کردن برای همسرانشان وقت نمی گذارند. یک سوم دیگر هم اعتراف کردند که خیلی دور از همسرانشان روی تخت می خوابند و ادعا می کنند که برای سکس با شوهرانشان وقت ندارند.
· 54 درصد از خانم ها اعتراف کردند که دیگر برای شوهرانشان آرایش نمی کنند، 61 درصد تایید کردند که همیشه تی شرت های کهنه و شلوارک های گشاد و راحت در خانه می پوشند. و 10 درصد دیگر هم اعتراف کردند که برای تحریک شوهرانشان از لباس زیر های زیبا و سکسی استفاده نمی کنند.
· 83 درصد از زن و شوهرها در چند ماه اول ازدواج همه جا دست های همدیگر را می گیرند اما بعد از یک دهه از ازدواج فقط 38 درصد اینکار را تکرار می کنند.
· قبل از اولین سالگرد ازدواج، زن و مردها بیشتر از 8 بار در روز همدیگر را در آغوش می گیرند که این میزان بعد از گذشت ده سال از ازدواج به پنج مرتبه یا حتی کمتر می رسد. 60 درصد از شرکت کننده ها گفتند که از بعد از ازدواجشان هیچ شب رمانتیک و عاشقانه آنچنانی نداشته اند.
اینطور به نظر می رسد که خیلی ها در ازدواجشان دچار رکود شده اند و بااینکه هنوز همسرشان را دوست دارند، کمی بیش از اندازه با هم خودمانی شده اند. زوج ها باید بتوانند در احساس راحتی با همدیگر و نادیده گرفتن همدیگر توازن ایجاد کنند.
دلایل درست و غلط برای ازدواج
پشیمانی از ازدواج معمولاً به این علت اتفاق می افتد که آنها که قصد ازدواج دارند، از همان ابتدا هدف خود را از آن مشخص نمی کنند. آنها هیچوقت به نقاط قوت و ضعف ازدواج فکر نمی کنند و همه وقت، توجه و پول خود را صرف رسیدگی به آن مراسم رویایی ازدواج می کنند و به این ترتیب برای ازدواجی برنامه ریزی می کنند که فقط یک روز دوام دارد.
دلایل خوب و بدی برای ازدواج کردن وجود دارد اما عروس و دامادهای آینده بیشتر وقت خود را صرف برنامه ریزی برای مراسم عروسی می کنند تااینکه بخواهند خودشان را برای ازدواج و سختی های بعد از روز اول آن آماده کنند.
عروس های آینده معمولاً برنامه های خود را در فروشگاه ها و مزون های لباس عروس، گلفروشی ها، جواهرفروشی ها، شیرینی فروشی ها و از این قبیل می گیرند و فقط به مراسم روز عروسی، ماه عسل، دی جی و عکاس و فیلمبردار روز جشن فکر می کنند.
ازدواج بدون پشیمانی
اگر واقعا می خواهید بدون پشیمانی ازدواج کنید که زندگیتان یک عمر دوام داشته باشد، باید خودتان را برای ازدواج مهیا کنید. برای این منظور باید این سوال ها را قبل از بله کفتن در روز عروسی از خودتان بپرسید:
1. حل مشکلات در ازدواج
2. درک نقش فرد مقابل
3. ارتقاء رابطه جنسی
4. بالا بردن آگاهی مالی و اقتصادی
5. احترام گذاشتن و حفظ تعهدات ازدواج
ازدواج کردن به دلایل اشتباه و نادرست خیلی زود منجر به ازدواجی ناموفق می شود که سرنوشت آن طلاق است. دلیل آن این است که دو طرف خود را برای ازدواج آماده نکرده اند یااینکه برای ازدواج خیلی جوان بوده اند و نمی دانستند که ازدواج کردن و ازدواج موفق داشتن دو چیز کاملاً مختلف است.

زنان چگونه مفهوم حرکات و رفتارهای مردان را دقیقا" بفهمند؟


زنان چگونه مفهوم حرکات و رفتارهای مردان را دقیقا" بفهمند؟






در سر مردان چه می گذرد؟
این موضوع را به خاطر بسپارید که رفتار اکثر مردان حکم کلام را دارد. به جای آنکه صبر کنید تا همسرتان به شما بگوید "دوستت دارم" یا " چقدر زیبا شده ای" ، به دنبال علائمی بگردید که در رفتار اوست

نیل چتیک، نویسندۀ مقالۀ تحقیقی "صدای مردان" توضیح می‌دهد که، مردان واقعا در مورد ازدواجشان، همسرشان ، روابط زناشویی و وفاداری چگونه فکر می‌کنند
سوال : از نظر یک مرد ازدواج یک انتقال و یک گذرگاه بزرگ در زندگی است، هم از نظر ذهنی و هم از نظر رفتاری. تفاوت رفتاری یک مرد مجرد با یک مرد متاهل چیست؟


شک نکنید که ازدواج هر مردی را عوض می‌کند. در غالب موارد، مردی که به تازگی ازدواج کرده مسئولانه‌تر از دوران تجرد رفتار خواهد کرد. به این ترتیب که به کار خود بیشتر اهمیت می‌دهد و برای ارتباطات خود و تاثیرگذاری خود بر دیگران اهمیت بیشتری قائل خواهد شد و در موارد معدودی نیز عصبی و بی طاقت می‌شوند، به طرق مختلف از کوره در می‌روند و مایل هستند اقتدار خود را ثابت کنند. طبق تحقیقات مختلفی که انجام داده ام می‌توانم بگویم بیشتر مردان با وجود آنکه در دوران تاهل محتاطانه تر تصمیم گیری می‌کنند، اما غالبا" در سالهای اول دوران تاهل شاد و با نشاط هستند

سوال : تفاوت عمدۀ مردان با زنان در اظهار عشق و نشان دادن عواطف و دلبستگی‌هایشان چیست؟

از نظر من دو تفاوت عمده مطرح است
اول آنکه زنها معمولا" محبت خود را با کلام نشان می‌دهند در حالیکه مردان ترجیح می‌دهند با رفتاربه همسرشان اظهار علاقه کنند. شوهران می‌گویند که آنها با انجام کارهایی مثل تحویل گرفتن لباسها از لباسشویی، شستن و بنزین زدن به ماشین همسرشان ، تمیز کردن و آب دادن حیاط و باغچه‌ها ، ساعتها کار کردن در بیرون از خانه که کاری است سخت و طاقت فرسا و پیشقدم شدن برای روابط زناشویی در حقیقت عشق خود را به همسرشان نشان می‌دهند. برای بسیاری از مردان گفتن جملۀ "دوستت دارم" واقعاً سخت است به همین دلیل با رفتارشان عشق خود را نشان می‌دهند

دوم آنکه زنان دوست دارند شوهرشان روبرویشان باشد در حالیکه مردان دوست دارند همسرشان در کنارشان باشد. قدم زدن در کنار هم، تماشای فوتبال در کنار همسر، سر میز غذا در کنار هم نشستن و رانندگی در جاده در شرایطی که همسرشان کنار دستشان روی صندلی جلو نشسته باشد همگی لحظات رویایی و مطلوب مردانی است که از حضور همسرشان در کنار خود لذت می‌برند. مردان از به اشتراک گذاشتن فضا و شرایط با همسر خود بیشتر لذت می‌برند تا به اشتراک گذاشتن احساسات


سوال: مردان وقتی میل و انگیزۀ روابط زناشویی بوجود می‌آید معمولا"ً آن را به تعویق می‌اندازند. چه ارتباطی میان روابط زناشویی با احساس مردان وجود دارد؟

واقعیت این است که از هر 5 مورد ازدواج، در 4 مورد مردان خواهان ارتباط بیشتر هستند. یکی از دلایل این مسئله دلیل بیولوژیکی و ماهیت مردانۀ آنهاست. ترشح تستوسترون با میل به ارتباط زناشویی است و در بدن مردان تستوسترون بیشتر از زنان ترشح می‌شود. اما طبق تحقیق دلیل اصلی این امر آن است که تقریباً همۀ مردان روابط زناشویی را مهمترین پدیدۀ ازدواج می‌دانند _ آنها در زندگی زناشویی به روابط زناشویی بهای زیادی می‌دهند. اما در عین حال وقتی حالت میل به رابطه بوجود می‌آید اکثر مردان دوست دارند به این میل بی اعتنایی کنند، بیشتر برای آن برنامه ریزی کنند و با فکر کردن در مورد آن وقت بگذرانند و اگر خیلی ضروری نبود از آن بگذرند


سوال: شما می‌گویید مردان نیز به اندازۀ زنان مایلند در مورد ارتباط زناشوییشان صریح و بدون خجالت و رودربایستی حرف بزنند، اما روش آنها متفاوت است. این حالت چگونه می‌تواند تغییر یابد و این تضادها به چه دلیل است؟

اگر می‌خواهید شوهرتان در مورد روابط زناشوییتان صحبت کند هرگز چنین سوالاتی را آغاز نکنید، " تو چه احساسی داری؟" یا " حالتهایت را برای من بگو". بلکه بهتر است بگویید: " چی فکر می‌کنی؟" یا " چکار کردی؟" ، به این ترتیب مردها یکراست می‌روند سراغ احساساتشان و در مورد آن حرف خواهند زد اما با واژه‌ها ، زبان و روش خودشان. حقیقت این است که زبان احساسات اکثر مردان، زبان شیوا و روانی نیست
همچنین مردان همیشه از اینکه پس زده شوند هراسانند و به قضاوت منفی طرف مقابلشان فکر می‌کنند


سوال : " به چی فکر می‌کردی؟" سوالی است که در اکثر روابط زناشویی همسران از هم می‌پرسند. متداولترین سوء تفاهمات زنانه در مورد شوهرشان و اینکه او به چه چیزی و به چه کسی فکر می‌کند چیست؟

اکثر مردانی که با آنها مصاحبه می‌کردم معترضانه می‌گفتند، این زنها تا دم مرگ از ما می‌خواهند در مورد همه چیز با آنها حرف بزنیم. بعضی مردان می‌گویند بهتر است همیشه با همه چیز موافقت کنند و اصلا" مخالفتی در کار نباشد تا بحثی در نگیرد. آنها تفاوتها را پذیرفته اند. من فکر می‌کنم زنها معتقدند مردان از مشکلات فرار می‌کنند یا از حرف زدن می‌ترسند. اما مردان می‌گویند در روابط زناشویی یک سری از مشکلات هرگز حل نخواهند شد و این تفاوت‌های ماهوی زنانه و مردانه را پذیرفته اند؛ به همین دلیل به امتیازات و نکات مثبت زندگی اشان فکر می‌کنند و ترجیح می‌دهند پیرامون تفاوتها، اختلاف نظرات و اختلاف سلیقه‌ها اصلا" حرف نزنند .

**چشم باز ، ذهن باز**

سوال : زنان چگونه می‌توانند مفهوم حرکات و رفتارهای مردان را دقیقا" بفهمند؟

این موضوع را به خاطر بسپارید که رفتار اکثر مردان حکم کلام را دارد. به جای آنکه صبر کنید تا همسرتان به شما بگوید "دوستت دارم" یا " چقدر زیبا شده ای" ، به دنبال علائمی بگردید که در رفتار اوست و به معنای عشق ورزی و اظهار علاقه است. به کارهای کوچکی که به منظور اظهار عشق برای شما انجام می‌دهد توجه کنید؛ به او بگویید که کارهایی را که برای شما انجام می‌دهد تا بدانید که دوستتان دارد را درک می‌کنید
همچنین به خاطر داشته باشید که پیشقدم شدن برای روابط زناشویی یکی از راههای اظهار علاقۀ مردان به همسرشان است. البته این تنها راه ابراز علاقه نیست ولی زنان نباید همۀ روابط زناشویی را نتیجۀ خودخواهی شوهرشان بدانند. پیشقدم شدن برای روابط زناشویی مرد را آسیب پذیر می‌کند، چون همیشه نگران است که مبادا همسرش تمایل نشان ندهد یا لذت نبرد. در چنین شرایطی کافی است ابتدا شما تنها با یکی دو حرکت ساده میل و اشتیاق خود را به رابطه با او نشان دهید

سوال : با توجه به آنکه ارتباطات عاطفی مردان کاملا" متفاوت از زنان است ، موثرترین و بهترین راه ابراز علاقۀ یک زن به شوهرش چیست؟

برای اکثر مردان ابراز احساسات بی پردۀ همسرانشان بسیار شیرین و لذت بخش است. آنها ابراز عشق فیزیکی و کلامی همسرشان را خیلی دوست دارند. فقط فراموش نکنید که توقع نداشته باشید او هم مثل شما رفتار کند. با توجه به این تفاوتهای ماهیتی مردانه و زنانه ، هیچ روش خاصی برای اظهار علاقۀ زنان توصیه نمی‌شود. زنها می‌توانند هر طور که راحتند و به هر شکلی که می‌توانند _ از طریق کلام، در آغوش کشیدن، غذای خوشمزه درست کردن یا هر روش دیگری _ عشق خود را به همسرشان نشان دهند

سوال : شما گفتید هر ازدواج 4 مرحله دارد : ماه عسل، خانواده، خلاء ، بلوغ زندگی. تفاوت عمده و مهم رفتار زنان و مردان در هر یک از این مراحل چیست و برای آنکه زنان بتوانند همیشه مردان را مشتاق و علاقمند مثل مرحلۀ اول نگه دارند چه توصیه ای دارید؟

قبل از هر چیز باید بگویم، مطمئن باشید اکثر مردان در هر 4 مرحلۀ زندگی مشتاق و علاقمند به زندگی هستند. در تحقیق ، به این نتیجه رسیدم که در همۀ مراحل ازدواج، بیش از نیمی از مردان از زندگی مشترک و بودن در کنار همسرشان راضی هستند
وقتی مردان ناراضی باشند، در همۀ مراحل ازدواج ناراضی خواهند بود و این نارضایتی را با کناره گیری از همسر (هم جسمی و هم احساسی) و گاه با سعی در برقراری ارتباطات نامشروع در خارج از خانه نشان می‌دهند. بهترین راه برای مقابله با این مشکل این است که از مرد بخواهید صادقانه و شفاف ناراحتی خود را ابراز کند _ به هر روشی که مایل است _ و مشکل خود را مطرح کند. اگر کار به جایی رسید که دیگر نمی‌توانستید دور شدن او از خودتان را تحمل کنید، آنگاه از او بخواهید که باهم نزد مشاور بروید

سوال : توصیۀ شما برای زنانی که می‌خواهند شوهرشان را خوشحال و متعهد نگه دارند و او را از ازدواجی که کرده است راضی نگه دارند چیست؟

به نظر من زن وظیفه ندارد شوهرش را متعهد و شاد نگه دارد ولی باور دارم که مرد‌ها مایلند همسرشان با آنها رفاقت و دوستی کند، کسی که بتوانند روی او حساب کنند کسی که بتوانند به او اطمینان کنند؛ به قول یکی از مردانی که با او مصاحبه می‌کردم، کسی که هوای آنها را داشته باشد و پشتیبان آنها باشد. همچنین آنها کسی را می‌خواهند که با آنها مشارکت و همراهی کند؛ در جستجوی راهی باشد که از وجود هم بیشتر لذت ببرند و روابط خود را با شوهرانتان بر اساس خصائل نیکو، همراهی، درک متقابل، عشق ورزی و محبت بنا نهید