فلسفه ازدواج موقت چیست؟ چه شرایطی دارد؟
فلسفه ازدواج موقت
ازدواج موقت، از نظر تئوریک کاملاً پذیرفته شده است و نه تنها در اسلام، که حتی برخی از متفکران بزرگ غربی ـ مانند راسل ـ یکی از راههای حل مشکل ازدواج دائمی و دیررس را در دنیای کنونی، پناه بردن به ازدواج موقت میدانند. از نظر عملی نیز در نظام جمهوری اسلامی، این مسئله مقبول افتاده؛ لیکن فرهنگ اجتماعی، هنوز پذیرای آن نیست. به عبارت دیگر، صیغة موقّت نیز نوعی ازدواج است. بنابراین، هر فرد واجد شرایط میتواند از شخصی که او نیز شرایط ازدواج موقت را دارا است، خواستگاری و برای مدتی موقت ـ مانند چند ساله دوران تحصیل ـ با وی ازدواج کند.
متأسفانه غالب افراد، ازدواج موقت را با کامیابی آنی اشتباه گرفتهاند و همین مسئله سبب شده است این موضوع نتواند در جامعه ما جایگاه حقیقی خود را باز یابد. تبلیغات سوئی هم که بیش از یک قرن در جامعه ما توسط غربگرایان انجام شده، در ضمیر مردم رخنه کرده است؛ به گونهای که گاهی روابط نامشروع، با تسامح نگریسته میشود؛ ولی ازدواج موقت، طوری دیگر معرفی میگردد. برای حل این مشکل بایستی تلاش فرهنگی و اجتماعی گستردهای صورت پذیرد تا جوانان از آسیب شیاطین مصون بمانند.
شرایط عقد موقت
عقد موقت یا صیغه، دارای شرایط زیر است:
1. ازدواج موقت مانند ازدواج دائم، نیاز به خواندن عقد و الفاظ مخصوص دارد و با صرف رضایت قلبی درست نمیشود.
2. فرق عمده در ازدواج موقت با دائم، این است که در عقد موقت باید مدت ذکر شود که آیا مثلاً یک ساعت است یا ده سال.
3. مقدار مهریه هم باید در عقد موقّت، مشخص شود و هنگام خواندن عقد، ذکر گردد.
4. اگر دختر باکره بخواهد صیغه شود، باید با اذن پدر یا جد پدری باشد؛ همان گونه که در ازدواج دائم نیز این طور است.
5. در عقد ازدواج موقّت، بعد از تمام شدن مدت، زن باید از مرد جدا شود و عده نگه دارد؛ مگر اینکه عقد، دوباره تجدید شود. اگر قبل از تمام شدن مدت، مرد بقیه آن را ببخشد، ازدواج موقت تمام میشود؛ اما ازدواج دائم، فقط با طلاق یا فسخ، عقد منفسخ میشود.
نکاح موقّت از نیازهای ضروری جامعه اسلامی است؛ ولی اگر این کار، بدون اتخاذ تدابیر و قانونمندیهای لازم صورت پذیرد، بیشک عوارض نامطلوب بهداشتی و روحی برای جامعه در بر خواهد داشت. مسلماً ازدواج موقّت از نظر هزینه و نیازهای دیگر، همانند ازدواج دائم نیست و طبیعتاً برای اکثر جوانان قابل دسترسی خواهد بود؛ ولی متأسفانه در حال حاضر چنین زمینههایی وجود ندارد. در چنین شرایطی، برای رهایی از دغدغههای فکری و روحی، بهتر است با تصمیم جدی، برای ازدواج اقدام کنید.
اگر به غرایز طبیعی انسان، به صورت صحیحی پاسخ گفته نشود، برای اشباع آنها متوجه راههای انحرافی خواهد شد؛ زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که غرایز طبیعی را نمیتوان از بین برد و فرضا هم بتوانیم از بین ببریم، چنین اقدامی عاقلانه نیست و به نوعی، مبارزه با قانون آفرینش است. بنابراین راه صحیح آن است که آنها را از طریق معقولی اشباع نموده و از آنها در مسیر سازندگی بهرهبرداری کنیم.
اکنون این پرسش پیش میآید که در بسیاری از شرایط و محیطها، افرادی قادر به ازدواج دائم نیستند، یا افراد متأهل در مسافرتهای طولانی و یا مأموریتها با مشکل عدم ارضای غریزه جنسی روبه رو میشوند. این موضوع به خصوص در عصر حاضر به شکل حادتری رخ نموده است؛ چرا که سن ازدوج، بر اثر طولانی شدن دوره تحصیل و مسائل پیچیده اجتماعی، بالا رفته و کمتر جوانی میتواند در سن پایین ـ یعنی در داغترین دوران غریزه جنسی ـ اقدام به ازدواج کند. با این وضع، چه باید کرد؟ آیا باید مردم را به سرکوب کردن این غریزه (همانند رهبانها و راهبهها) تشویق کرد؟ یا اینکه آنان را در برابر بیبند و باری جنسی، آزاد گذاشت و شاهد صحنههای زننده بود؟ و یا آنکه راه سومی را در پیش بگیریم که نه مشکلات ازدواج دائم را به بار آورَد و نه آن بیبند و باری جنسی را؟
«ازدواج دائم» نه در گذشته و نه در امروز، به تنهایی جوابگوی نیازمندیهای جنسی همه طبقات مردم نبوده و نیست. ما بر سر دو راهی قرار داریم: یا باید «فحشا» را مجاز بدانیم و یا طرح ازدواج موقت را بپذیریم. معلوم نیست آنها که هم با ازدواج موقت مخالفند و هم با فحشا، چه جوابی برای این سؤال دارند؟ طرح ازدواج موقّت، نه شرایط سنگین ازدواج دائم را دارد ـ که با عدم تمکن مالی یا اشتغالات تحصیلی و مانند آن نسازد ـ و نه زیانهای فجایع جنسی و فحشا را در بر دارد. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه(تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374، ج 3، ص 341) البته یکی ار موانع جدی ازدواج موقّت سوء استفادة افراد عیاش است. ازدواج موقّت راهی اضطراری و موقّت برای جلوگیری از معضلات جنسی است؛ نه راهی برای شهوترانی تا ثبات خانوادهها را به مخاطره انداخته وجایگزین ازدواج دائم شود!!
تردیدی نداریم که همه این مشکلات فعلی ـ که بیشتر ریشه در فرهنگ عمومی جامعه دارد ـ غل و زنجیرهای آهنینی را بر دست و پای تمامی افراد جامعه ـ به خصوص جوانان ـ زده است و ارضای طبیعی یکی از نیرومندترین غرایز را دشوار ـ بلکه محال ـ نموده است. باید با حرکتی عظیم و بنیادین در فرهنگ جامعه، ساختار فکری مردم در این زمینه زیر و رو شود تا این قید و بندها از هم گسسته گردد.
برای رسیدن به این هدف، باید همه علتها و محرکهای مشکل یاد شده شناسایی (اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) و سپس با مشارکت دولت و مردم، ابتدا راه «ازدواج دائم» هموار گردد. آن گاه برای مشکلات باقیمانده، راه ازدواج موقّت در پیش گرفته و برای مقبولیّت همگانی آن، بیش از پیش تلاش شود.
چگونه می توان بر دیگران نفوذ کرداصول دوستیابی و نفوذ بر دیگران و رهبری مؤثر به قرار زیر است:
1) انتقاد، شکایت و محکوم نکنید.
2) صادق باشید.
3) در دیگران انگیزه ایجاد کنید.
4) ذاتاً به دیگران علاقه مند باشید.
5) همیشه حتی در هنگام مشکلات و سختی ها خنده رو باشید.
6) به یاد داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه است.
7) شنونده خوبی باشید . دیگران را تشویق کنید در مورد خود صحبت کنند.
8) براساس علایق دیگران صحبت کنید.
9) طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هر کاری که از دستتان بر می آید صادقانه برایشان انجام دهید.
10) بهترین راه موفقیت در بحث، اجتناب از آن است.
11) به «نظر» دیگران احترام بگذارید. هرگز نگویید «اشتباه می کنید»
12) اگر اشتباه کردید، سریع و صادقانه آن را بپذیرید.
13) دوستانه صحبت کنید.
14) طوری صحبت کنید که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان «بله» بگوید.
15) اجازه دهید طرف مقابل بیشتر صحبت کند.
16) اجازه دهید طرف مقابل احساس کند از شما برتر است.
17) صادقانه همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید.
18) با عقاید و آرزوهای مثبت و سازنده دیگران همراه شوید.
19) با افراد مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید.
20) عقایدتان را به دیگران تحمیل نکنید.
21) خود را با علائم غیرکلامی طرف مقابل هماهنگ کنید.
22) صادقانه از دیگران تعریف کنید.
23) اشتباهات دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید.
24) قبل از انتقاد از دیگران در مورد اشتباهاتتان صحبت کنید.
25) به جای دستور صریح، سؤال کنید.
26) در دیگران احساس امنیت ایجاد کنید.
27) هر پیشرفت جزیی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید.
28) مشوق باشید و بکوشید اشتباه دیگران را آسان و قابل اصلاح نشان دهید.
29) بگذارید افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند.
30) اگر برای کسی کاری انجام می دهید، انتظار جبران نداشته باشید.
چرا رابطه دختر و پسر از نظر اخلاقی درست نیست, ?
ارتباط انسانها با یکدیگر تنوع فراوان دارد. همان گونه که خود مشاهده و گاه تجربه مىکنید برخى افراد ارتباط تحصیلى و برخى ارتباط خانوادگى دارند و بعضى دیگر ارتباط اقتصادى و برخى ارتباط اجتماعى در سطح محله و شهر. به راستى چه چیز سبب مىشود رابطهاى را اقتصادى، تحصیلى، اجتماعى یا خانوادگى بنامیم؟ آیا بى هیچ معیارى مىتوان هر رابطهاى را به هر اسمى نامگذارى کرد؟ چه چیز موجب تنوع و تکثر ارتباط انسانها با یکدیگر و حتّى ارتباط انسان با دیگر موجودات مىشود؟ معیار نامگذارى روابط چیست؟ بى تردید هر نوع ارتباطى همیشه «درست» یا «نادرست» نیست. بر این اساس، ارتباطها قابل ارزیابى و داورىاند؛ ولى پیش از داورى درباره درستى یا نادرستى ارتباط باید معیار تفاوت ارتباطهاى متنوع و نامگذارىهاى گونه گون آنها را دریافت.
پرواضح است آنچه یک ارتباط را شکل و نامى ویژه مىبخشد، محتواى آن است. محتواى ارتباطها یکسان نیست. در هر شکلى از ارتباط، چیزى معین و به شیوهاى خاصّ مبادله مىگردد؛ و همین عنصر سبب تنوع روابط مىگردد. ارتباط مادر با فرزند خردسالش، قبل از هر چیز، یک رابطه عاطفى است و پیامى که مبادله مىشود محبت است. آیا رابطه معلّم و شاگرد نیز بر همین اساس استوار است؟ پس معیار تنوع ارتباطها و قضاوت دربارهشان محتواى آنها است.
شکل ارتباط و وظایف و نقش افراد در آن، بر اساس محتوا معین مىگردد. بنابراین جنسیت هرگز تعیین کننده محتواى ارتباط نیست تا بر پایه آن درباره درستى و نادرستى یک رابطه داورى کنیم و بگوییم آیا ارتباط دختر و پسر خوب است یا نه؟
چه بسیار زنانى که با مردان ارتباط اقتصادى دارند و در خرید و فروش روزانه شرکت مىکنند. آیا در صحت یا غلط بودن این ارتباطها مىتوان با نگاه به جنسیت قضاوت کرد؟!
آنچه سبب مىشود این روابط استحکام یافته، سالم بماند، اهداف مورد نظر طرفین را تأمین کند و رابطهاى درست تلقى گردد، رعایت قوانین حاکم بر آن و فراتر نرفتن دو طرف از آن محدوده ویژه است. هر ارتباطى، اگر قانونمند نباشد، رفتارها از محدوده ویژه آن رابطه فراتر رود، مرزها شکسته شود و مقرراتش رعایت نگردد، نادرست است و به زیان دو طرف مىانجامد؛ براى مثال، اگر در روابط اقتصادى مرزها شکسته شده، ارتباطهاى عاطفى رخ نماید، محبتِ صرف مبادله شود و رفتارهاى اقتصادى از زمینههاى عاطفى متأثر گردد، افزون بر ناسودمندى به از کف رفتن سرمایه و فراهم آمدن زمینه سوء استفاده مىانجامد.
بنابراین، ارتباط انسانها بایکدیگر بر اساس معیارى خاصّ که محتواى آن ارتباط را بیان مىکند، تعیین مىشود و بر همین اساس، مىتوان درباره درستى و نادرستى آن قضاوت کرد. وقتى از ارتباط دختر و پسر سخن مىگویید، مرادتان چه نوع ارتباطى است؟ باید نوع آن مشخص گردد تا بتوان درباره درستى و نادرستى اش داورى کرد. آیا مراد ارتباط آموزشى و تحصیلى است یا اقتصادى یا اجتماعى و یا...؟ اختلاف جنسیت طرفین ارتباط در مقررات کلى و برخى از شرایط روابط انسانى مؤثر است؛ ولى محتواى روابط را تعیین نمىکند. بدین سبب، ارتباطى خاصّ به نام ارتباط دختر و پسر نداریم. ما در کلاس درس شرکت مىکنیم و از محضر استادى که از جنس مخالف است، بهرمند مىشویم و ارتباط آموزشى برقرار مىگردد؛ ولى هرگز در درستى این ارتباط که بر مقررات یاد دهى و یادگیرى استوار است، تردید نداریم. البته اگر در همین کلاس پیامى جز یاددهى و یادگیرى مبادله شود - حتّى اگر موعظه باشد - ما را از تحصیل که هدف اصلى است، دور مىسازد و چه بسا سبب زیانهاى جبرانناپذیر مىگردد. در عالم معرفت و علوم بشرى و روابط انسانى هزاران نوع ارتباط مشروع و صحیح مطرح است که جنسیت در محتواى آنها مؤثر نیست و یا تأثیرى اندک دارد. این روابط هرگز حساسیت آفرین و تنش برانگیز و ممنوع و مطرود به شمار نمىآید؛ زیرا شکل روابط معین است و از چارچوب خود تجاوز نمىکند؛ به بیانى دقیقتر، حد و مرزها رعایت مىگردد و بدین سبب از آفات و آسیبها مصون مىماند. بنابراین، نمىتوان داورى درباره روابط را بر جنسیت استوار ساخت. هر رابطهاى اگر از مسیر خود منحرف گردد، آفت آفرین و زیانبار مىشود؛ هر چند دو طرف آن همجنس باشند.
با این سخن، اینک خود باید درباره درستى و نادرستى ارتباط با جنس مخالف نیک داورى کنید. ارتباط با جنس مخالف چه نوع ارتباطى است و در پى برقرارى چه نوع ارتباطى هستید؟ اگر این ارتباط آموزشى است و نقش هر یک تعریف و معین شده است - براى مثال شما معلّم هستید و طرف دیگر دانشآموز و در این ارتباط جز پیام آموزشى مبادله نمىشود و جز یاددهى و یادگیرى هدفى تعقیب نمىگردد - هرگز مطرود نیست و کاملاً درست و پسندیده است. ناگفته پیدا است، اگر در ضمن همین ارتباط آموزشى، ارتباطى دیگر شکل گیرد؛ براى مثال استاد و دانشآموز به مبادله کالا (خرید و فروش) یا محبت روى آورند، ارتباط آموزشى آنها سالم و قابل اعتماد و صحیح نخواهد بود و از اهداف آموزشى باز مىمانند. بى تردید این نوع ارتباط آموزسى نادرست است و افزون بر شرع مقدس، هر عاقلى آن را مردود مىشمارد.
بنابراین، آنچه درستى یا نادرستى ارتباط را تعیین مىکند رعایت مقررات و شرایط حاکم بر ارتباط و پایبندى به نقش و حدود رفتارى تعیین و تعریف شده دو طرف است نه جنسیت آنها.
نکتهاى که یاد کرد آن ضرورت دارد، دقّت و توجّه مستمر به عوامل تهدید کننده ارتباط سالم است. این عوامل با توجّه به نوع ارتباط تغییر مىکنند؛ براى مثال عوامل آسیب رسان به ارتباط اقتصادى با یک مسلمان با عوامل تهدیدگر ارتباط اقتصادى با غیر مسلمان تفاوت دارد. مهمتر از آن، ارتباط اقتصادى با انسان غیر مسلمان به دقّت و احتیاط بیشترى نیازمند است. از آنجا که غیر مسلمان به بسیارى از مقررات اقتصادى دینى معتقد نیست، باید در ارتباط با وى به ویژگىهاى شخصیتى، آیین و نظام اعتقادى و ویژگىهاى طبیعى و زیستى و روانى و اخلاقىاش توجّه داشت تا ارتباط از ناحیه این عوامل آسیب نبیند. همان گونه که ارتباط اقتصادى با غیر مسلمان حساسیت بیشتر مىجوید، هر نوع ارتباط با جنس مخالف نیز به حساسیت و مواظبت خاصّ نیاز دارد؛ زیرا جاذبه طبیعى و زیستى دختر و پسر، به ویژه در سنین جوانى، زمینه انحراف ارتباطهاى انسانى را فراهم مىسازد و ارتباطها را تحت تأثیر قرار مىدهد. بنابراین، حتّى در روابط آموزشى نباید از آفاتى که در جاذبههاى زیستى ریشه دارد، غفلت کرد؛ زیرا روابط انسانى سخت از این ناحیه آسیب مىپذیرد و به انحراف مىگراید. بر این اساس، شارع مقدس به ما هشدار مىدهد که هر گاه دو غیر همجنس، در قالب هر ارتباطى، در مکانى خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند شیطان نیز با آنها خواهد بود و روابط صحیح را تهدید مىکند.
افزون بر مطالب یاد شده، نکته دیگرى که حساسیت این نوع ارتباط را فزونى مىبخشد، پیامد منفى شکست یا منحرف شدن روابط انسانى از ناحیه جاذبه جنسى و زیستى است. اگر ارتباط درستى از این ناحیه به انحراف گراید، سبب از دست رفتن آبرو و حیثیت اجتماعى و سرمایه زندگى و ارزش و کرامت انسانى دو طرف مىگردد که هرگز جبرانپذیر نیست؛ هر چند آسیبهاى دیگر چون شکست مادى و ناتوانى در یادگیرى و یاددهى و از دست رفتن فرصتها قابل جبران و ترمیم مىنماید. از سوى دیگر، گستردگى تأثیر آسیب بر آمده از جاذبه جنسى به گونهاى است که تنها به دو طرف رابطه محدود نمىشود و افراد بسیار و حتّى نسل بشر را فرا مىگیرد. این آسیب که به فروپاشى خانوادهها مىانجامد و طهارت نسل آدمى را نابود مىسازد، در آغاز چنین عمیق و گسترده نمىنماید. تجربه خسارت دیدگان این عرصه نشان مىدهد که افراد خسارت دیده هرگز در آغاز عمق فاجعه را درک نمىکردند و تصور خروج از جاده عصمت و تقوا حتّى براى یک لحظه در خاطرشان نمىگنجید. نکته دیگرى که در آسیبهاى ناشى از جاذبه جنسى قابل توجّه مىنماید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه است؛ یعنى دیگر عوامل براى آسیب رساندن به روابط انسانى به فراهم بودن شرایط و زمینههاى زمانى و مکانى خاصّ نیازمندند؛ ولى آسیب و انحراف ناشى از جاذبه جنسى چنان قوى و نافذ است که به هیچ شرطى نیازمند نیست. این عامل چنان قدرتمند است که شرایط را تحت الشعاع قرار مىدهد و به تناسب خواست خود رقم مىزند. همین ویژگى سبب مىشود روابط انسانى همواره از این ناحیه در معرض تهدید قرار گیرد. پس انسان هوشیار نباید حتّى یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند و احساس آرامش و اطمینان کند.
بنابراین، تنها با نگاه به جنسیت نمىتوان ارتباطى را پسندیده یا ناپسند دانست. باید:
الف) نخست به بنیانهاى ارتباط توجّه کرد و اساس و ماهیت و محتواى آن را دریافت.
ب) باید بررسى کرد این ارتباط خاصّ در کنار دیگر عوامل مؤثر در وحدت و اختلاف جنسیت چه شرایطى را اقتضا مىکند. آیا وحدت جنسیت شرط سلامت آن ارتباط است و یا با اختلاف جنسیت نیز سازگارى دارد؛ و در هر دو صورت، چه شرایطى مىجوید. در این صورت، ارتباط یاد شده با رعایت مقررات و شرایط آن، پسندیده مىشود وگرنه ناپسند مىگردد. اگر ماهیت و محتواى ارتباطى، اختلاف جنسیت را در کنار دیگر شرایط اقتضا کند، بى تردید با وحدت جنسیت نمىتوان آن را پسندیده شمرد؛ مثل ارتباط زوجیت که اختلاف جنسیت را اقتضا مىکند و ارتباطى از این نوع میان همجنسان محکوم به زشتى است. همانگونه که ارتباط دوستى و پیوند انسانى بناشده بر مهر و محبت وحدت جنسیت مىطلبد و هر ارتباطى از این نوع بین دو ناهمجنس مطرود و ناپسند است؛ زیرا رسیدن به کمال ارتباط سالم زوجیت جز با اختلاف جنسیت به دست نمىآید و دست یافتن به مدارج عالى دوستى و مهرورزى جز با وحدت جنسیت قابل دستیابى نیست. از همین رو، آن را مطابق با ماهیت و محتواى این ارتباط مىبینیم نه شرطى مستقل. پس نخستین گام در دوستى درک کامل دو طرف و به دست آوردن ظرفیت روحى و روانى یکدیگر است و این شرط تنها با وحدت جنسیت مقدور مىگردد. بى تردید همجنسها بهتر از دو ناهمجنس روحیات، انتظارات و خواستههاى یکدیگر را درک مىکنند. درستى این سخن به تجربه ثابت شده و مقبول همگان است. ناشناخته بودن هر جنس براى جنس دیگر و یا به کمال نشناختن یکدیگر نقاطى مبهم براى آنها باقى مىگذارد و راه مهرورزى کامل و دوستى مستمر و بى شکست را به روى ناهمجنسان سدّ مىکند. بدان امید که از دوستى و مهرورزى حضرت دوست بهرهمند شویم.
چرا آمار طلاق در کشورمان زیاد شده است؟
عوامل طلاق در کشور
ارائة هر گونه راه حلی برای پیشگیری و مقابله با مسئله طلاق، نیازمند بررسی ریشهای و دقیق عوامل جامعهشناختی آن است که به اختصار به بیان مهمترین آنها میپردازیم:
1. طبق آمار موجود در مجتمعهای قضایی خانواده، یکی از مهمترین عوامل طلاق در کشور، ناشی از معضل شوم اعتیاد و عواقب ناشی از آن ـ از قبیل بیکاری، فقر، اختلافات خانوادگی و... ـ است.
2. معضلات اقتصادی و اجتماعی از قبیل بیکاری و عدم اشتغال، سطح پایین درآمدها، مشکل مسکن و امکانات رفاهی و... از عوامل مهمی است که زمینههای طلاق و جدایی را فراهم میآورد.
3. تغییر ارزشهای حاکم بر جامعه از سال 1368 به بعد پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازی کشور، مدلی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی در پیش گرفته شد که موجب بروز تضادهای ارزشی و ناهنجاریهای متعدد گردید و این توسعه، نتایجی از قبیل تغییر ارزشهای اجتماعی را در پیداشت: از سنّت به سوی مدرن، از سادهزیستی به تجمّل، از کمک و یاری و ایثار و گذشت برای جامعه و حتی خانواده به سودجویی فردی، از ارزش قناعت به ارزش ثروت، از انسجام به فردگرایی و از ارزش دین و خدا به ارزش پول و دنیا. یکی از عواقب شوم تغییر ارزشها، سست شدن بنیاد و کانون خانواده و گسترش طلاق است.
4. هجوم شوم فرهنگی افسار گسیخته و سراپا مبتذل و بی بندوباری غرب، تمامی ارکان جامعه از جمله خانواده را مورد تهدید قرار داده است. فرهنگ غرب ـ که ریشه در فردگرایی و اصالت لذت و... دارد ـ انحطاط اخلاق و فروپاشی کانون خانواده را برای سایر جوامع نیز به ارمغان آورده است.
پس زمانی که مشکلات و معضلات اقتصادی، بیشتر خانوادهها را در فشار قرار داده باشد و از طرف دیگر، ارزشهای اسلامی و تعهّدات اخلاقی ـ از قبیل ایمان، توکل، قناعت، صبر و احساس مسئولیت نسبت به اعضای خانواده ـ نیز در اثر تغییر ارزشهای حاکم بر جامعه و تهاجم فرهنگی دگرگون شده باشد، جامعه با سست شدن ارکان خانواده و بروز طلاق مواجه میشود.
تحقّق کامل عدالت اجتماعی و حلّ نیازهای اساسی جامعه از نظر اقتصادی، حقوقی، فرهنگی، اجتماعی و بالاخره ایجاد و گسترش مراکز مشاوره برای حل مشکلات و اختلافات خانوادگی و برخی اقدامات دیگر در مجتمعهای قضایی خانواده، برای پیشگیری از جدایی خانوادهها قابل توجه است. امید میرود با حل عوامل طلاق ـ که در منابع اسلامی به عنوان مبغوضترین حلال خداوند نام برده شده و آثار و پیامدهای منفی بسیار زیادی بر جامعه دارد ـ به هیچ وجه شاهد چنین معضلی در جامعه اسلامی نباشیم.