راز شادابی و آرامش چیست؟؟


راز شادابی و آرامش چیست؟؟



شادابی ،نشاط ، لذت بردن از زندگی و هدفمندی مستلزم داشتن شخصیت سالم است . ازطریق آشنایی با معیارهای سلامت روانی و تطابق آن باویژگی های شخصی ،تعامل با دیگران و محیط پیرامونی اندکی می توانیم عوامل آسیب زا به شخصیت سالم را شناسایی و با اصلا ح آنها ، در کسب شخصیت سالم تلاش کنیم .

سلامت روانی و جسمانی خواست همه انسانهاست و همه در تلاشیم شخصیت های سالمی درزندگی برای برقراری مناسبات سالم انسانی پیدا کنیم .اما آیا تا کنون اندیشیده اید که چه فردی ازشخصیت سالم بهره مند است .


گوردن آلپورت یکی از نخستین روان شناسی بود که توجه خود را به شخصیت سالم معطوف داشت . از نظر وی افراد سالم در سطح معقول و آگاه عمل می کنند ،از قید و بندهای گذشته آزادند و از نیروهایی که آنها را هدایت می کنند کاملا آگاهند و می توانند برآنها چیره شوند . راهنمای اشخاص بالغ ، زمان حال ،‌هدفها و انتظارهایی است که از آینده دارند .جنبه بنیادی شخصیت آدمی را مقاصد سنجیده و آگاهانه (امیدها و آرزوهای او ) تشکیل می دهد . این هدفها ، انگیزه شخصیت سالم قرار می گیرد و بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسان هستند .وجود آدمی برداشتن هدفهای دراز مدت استوار است و انسا ن را از حیوان ، کودک را از سالمند ،در اکثر موارد ،‌شخصیت سالم را از بیمار متمایز می کند .

از نظر آلپورت ،‌انسانهای سالم نیاز مداومی به تنوع ،‌احساس و درگیری تازه دارند .کارهای روزمره و عادی را کنار می گذارند و درجست و جوی تجربه های تازه هستند . ماجراجو هستند ،‌خطر می کنند و چیزهای تازه کشف می نمایند . همه این فعالیتها ایجاد تنش می کند و در هر صورت تنها از راه تجربه ها و خطرهای تنش زاست که بشر می تواند ببالد . نگاه شخص سالم به آینده او را پیش میراند و این نگرش با هدفهای خاص خود شخصیت را یگانه می سازد و سبب افزایش میزان تنش او می شود .


از دیدگاه آلپورت


گسترش مفهوم خود ،ارتباط صمیمانه خود با دیگران ، امنیت عاطفی ، ادارک واقع بینانه ، مهارتها و وظایف ، عیینیت بخشیدن به خود و فلسفه یگانه سازندگی هفت معیار شخصیت سالم است.

ازسوی دیگر اریک فروم معتقد است که به سبب اهمیت نیروهای اجتماعی و فرهنگی برای درک یکایک اعضای جامعه ،باید ساختار آن جامعه درگذشته و حال تجزیه و تحلیل گردد . بنابراین شناسایی ماهیت جامعه کلید درک شخصیت متغیر انسان است . شخصیت ،خواه سالم و ناسالم به فرهنگ بستگی دارد . فرهنگ مانع یا حامی رشد و تکامل مثبت انسان است .

فروم شخصیت انسان را بیشتر محصول فرهنگ میداند . از نظر وی سلامت روان بستگی به این دارد که جامعه تا چه اندازه نیازهای اساسی افراد جامعه را برآورده می کند ،نه اینکه فرد تا چه حد خود را با جامعه سازگار می کند . در نتیجه ، سلامت روان بیش از آنکه امری فردی باشد . مساله ای اجتماعی است . جامعه ناسالم در بین اعضای خود دشمنی بدگمانی بی اعتمادی میآفریند و مانع از رشد کامل آنها می گردد . درمقابل جامعه سالم به اعضای خود امکان می دهد به یکدیگر عشق بورزند ،بارور، کارآمد و خلاق باشند و قوه تعقل و عینیت خود را بارورو نیرومند سازند .

از نظر مزلو نیز که یک روانشناس انسانگر است .شخص سالم در حال خودشکوفایی یا تحقیق ذات است ،شخصی است که شایستگی بودن و شدن را داراست .

درک درست ازواقعیت ،ذهن بازداشتن به تجربه ها ،‌افکار ، اطلاعات جدید ،وحدت شخصیت هویت راسخ ، خود را می شناسد و برآن اساس رفتار می کند ،توانایی گسترش روابط صیمیانه ،خلاقیت و برخورداری از رفتار اخلاقی مبتنی بر اصول معنوی را ویژگی های شخصیت سالم می داند و معقتد است افرادی که خواستار خود شکوفایی هستند به نوبه خود نیازهای سطوح پایین تر شان (یعنی نیازهای جسمانی ،‌ایمنی ، تعلق ،‌محبت و احترام ) را برآورده سازند آنان دچار بیمارهای روانی نیستند ،آنان الگوهای بلوغ ، پختگی و سلامتی هستند و با حداکثر استفاده از همه قابلیتها تواناییهایشان خویشتن را فعلیت و تحقق می بخشند . میدانند چسیتند ،کیسیتند و کجا می روند . به اعتقاد وی جوانان نمی توانند کاملا خواستار تحقق خود باشند ،آنان احساس هویت نیرومند و استقلال ندارند ، به رابطه عاشقانه پایدار نرسیده اند ، اما می توانند به سوی تحقق خود پیش بروند و از خود ویژگیهای نشان دهند که حاکی از توجه به بلوغ و سلامت روان باشد .

به اعتقاد مزلو ویژگی دیگرافراد خود شکوفا ،‌ادراک صحیح از واقعیت عینی شناخت عینی از موضوعهاو اشخاص پیرامون خود به همانگونه که وجود دارد و تشخیص ریاکاری و نادرستی است .شخصیتهای نا سالم ،‌جهان را با قالب ذهنی خویش ادارک می کنند و می خواهند به زور آن را به شکل ترسها ، نیازها ،‌وارزشهای خود درآورند .

ازسوی دیگر روان شناسان شناخت گرا ، براین باورند که شخص سالم ،‌رویدادهای محیط را با استفاده از روشهایی تعبیر و تفسیر می کند که به احساس خوب (یا امید ) می انجامند و او را قادر می سازند به اینکه برای حل مسائل زندگی خود مهارتهای خاصی را به بکار برد .

وین و دایر با پیش کشیدن بحثی تحت عنوان تصویر اشخاصی که نقاط ضعف شخصیت خویش را از بین برده اند . معتقد است که این اشخاص همه چیز زندیگ را دوست دارند ،‌ازانجام هیچ کاری ناراحت نمیشوند .اوقات خود را با شکوه و شکایت ، یا این آرزو که اوضاع طوردیگری باشد ،‌تلف نمی کنند . نسبت به امور زندگی احساس شور و هیجان دارند .خواست و توقعشان از زندگی تاحدی است که دستیابی به آ‌ن برابیشا ن امکان داشته باشد . وقتی افراد دیگری نزدیک چنین افرادی هستند ،‌در وجود آنان هیچگونه ناله و شکایت یا حتی آههای افسوس بار نمی بینند . در مهمانی ها یا درتنهایی ، به سادگی به آنچه که در اطرافشان قراردارد خود را سرگرم میکنند . تظاهر به لذت بردن نیم کنند . بلکه هر آنچه را که هست بطور خردمندانه میپذیرند و توانایی شگفت انگیز در لذت بردن ازواقعیات دارند . اگر لازم باشد که اوضاع و شرایطی عوض شود . سعی در تغییر آن می کنند و از این تلاش و کوشش لذت می برند . به راستی دوستدار زندگی هستند و تا حد امکان ازآن بهره میگیرند .

نگرش کارل راجرز به الگوی شخصیت سالم ،تصویر خوش بینانه ای از طبیعت انسان عرضه می کند که مضمون عمده آن این ست که شخص باید فقط بر تجربه ای که خود از جهان دارد متکی باشد چرا که این تجربه تنها واقعیتی است که هر فرد می تواند بشناسد .به اعتقاد وی ، ادراک آگاهانه از خویشتن و دنیای پیرامون است که شخص راهدایت می کند ، نه نیروی ناآگاهی که در اختیار و به فرمان او نیست . تجربه هوشیار و آگاهانه زیربنای عاطفی انسان رامی سازند و شخصیت سالم ،اهمیت زمان حال و چگونگی ادراک آن ،بیش از گذشته است . البته نباید منکر تاثیر رویدادهای گذشته برشیوه نگرش کنونی شد زیرا رویدادها در میزان سلامت روانی انسانها موثر واقع می شود ، اما تاکید عمده بر رویدادهای کنونی است نه آنچه در کذشته پیش آمده است .

راجرز برای شخصیت سالم ازخود پنداری مثبت و سالم سخن به میان می آورد و پذیرش احساسات ،عزت نفس ،ارتباط خوب با دیگران ، زندگی کامل در زمان حال ،‌ادامه یادگیری چگونه آموختن ،ذهن بازداشتن به افکار خود ، توانایی تصمیم گیری مستقل وخلاقیت را از خصایص شخص سالم برمی شمارد .


معیارهای سلامت روانی


براساس نظر کارشناسان سازمان جهانی بهداشت ،‌سلامتی نه فقط به فقدان بیماری و نقص عضو بلکه به حالت رفاه کامل جسمی ، روانی و اجتماعی اطلاق می شود بنابراین تعریف ، سلامت روانی به عنوان یکی از معیارهای تعیین کننده سلامت عمومی شناخهت می وشد . فردی که از سلامت روانی برخوردار است ،ضمن احساس راحتی و آسایش قادر است در اجتماع به راحتی و بدون اشکال به فعالیت بپردازد و ویژگی های شخصی وی در آن اجتماع ،‌موجب خشنودی و رضایت است .

سلامت روانی و بدنی لازم و ملزومند . متخصصان علوم تغذیه و پژوهشگران تناسب فیزیکی ،بین سلامت روان و بدن با کیفیت تغذیه و میزان تحریک جسمی ،‌ارتباط معناداری یافته اند . مطالعات زیستی ـ شیمیایی مغز انسان نشان می دهد که سلامت روان و ذهن ،احتمالا به منظم و متعادل بودن فعالیتهای الکتروشیمیایی سلولهای مغز ی و دستگاههای عصبی بستگی دارد .

به سختی می توان کسی را یافت که متعادل منطقی و آگاه به اعمال خود باشد هر فرد در دوره هایی از ندگی خود دارای ویژگیهایی از قبیل شیدایی ، افسردگی ،اجتماعی بودن ،بیگانگی ،‌جست و خیز و انفعالی بودن است ،بنابراین به شکلی رفتارهای غیرم نطقی را تجربه می کند . تفاوت رفتارهای عادی و غیر عادی یک امر رتبه ای و درجه بندی شده است .برخی از مردم بیش از دیگران غیر منطقی هستند . و بعضی دیگر چنان غیر منظقی هستند که در زمینه سازگار شدن با زندگی به کمک نیاز دارند .

همچنین فرانکل اراده معطوف به معنا را ملاک سلامت روان می داند . او نظریه معنا درمانی را برای درمان کسانی که زندگیشان بدون معناست معرفی می نماید .در این نظریه ،‌طبیعت انسان بر سه محور استوار است :آزادی اراده ،اراده معطوف به معنا و معنای زندگی .او معتقد است با آنکه در معرض شرایط بیرونی معینی هستیم که برزندگی ماتاثیر می گذارد با این حال در انتخاب واکنشهای خود نسبت به این اوضاع و شرایط آزاد هستیم . اراده معطوف به معنا و معنای زندگی به نیاز مداوم انسان به جست و جستجو نه برای خویشتن بلکه برای معنایی که به هستی ما منظور می بخشد ارتباط می یابد . هرچه بتوانیم از خود فراتر رویم و خود را در راه چیزی یا کسی ایثار کنیم انسان تر می شویم . مجذوب شخص یا چیزی فراسوی خودشدن معیار نهایی رشد و پرورش شخصیت سالم است . به اعتقاد فرانکل جوهر وجود انسان را سه عامل معنویت ،آزادی و مسولیت تشکیل می دهند .

برای دسترسی به سلامت روانی باید بپذیریم که در رفتار خود آزادی انتخاب داریم و این آزادی را هب کار ببریم و مسوولیت انتخاب نیز با خودماست . بنابراین سلامتی و عدم سلامتی روانی به مقدار زیادی ناشی از تجارب موفق و ناموفق در دوران تحصیلی و واکنشهای معلمان و والدین نسبت به اآنان است .

زمانی که شخصیت کودک شکل نگرفته ،سالهای نخست زندگی تحصیلی خود را آغاز می کند ،‌در مسیر رشد و بالندگی قرار می گیرد و درطول بهترین سالهای عمر خود ،‌با عوامل مختلف موثر بر تحول شناختی ،عاطفی و اجتماعی به کنش متقابل می پردازد که نتیجه اش همان چیزی است که به صورت جوان 19 ـ 18 ساله ای به جامعه تحویل داده می شود .


حال چنانچه این فرد به ویژگی ها و خصایص شخصیت سالم آشنا و در جهت کسب آنها تلاش کند . زندگی ای سرشار ازامید ، شادی ،‌آرامش و همراه با موفقیت خواهد داشت

چگونه زندگی را ساده بگیریم؟


چگونه زندگی را ساده بگیریم؟






به ارزش های خود در زندگی فکر کنید و آن دسته از ارزش هایی را که واقعاً برایتان دارای اهمیت بالایی هستند روی کاغذ بیاورید. چه چیز در زندگی برای شما از بالاترین اهمیت برخوردار است؟ در کنار خانواده بودن؟ برهم زدن...




- به ارزش های خود در زندگی فکر کنید و آن دسته از ارزش هایی را که واقعاً برایتان دارای اهمیت بالایی هستند روی کاغذ بیاورید. چه چیز در زندگی برای شما از بالاترین اهمیت برخوردار است؟ در کنار خانواده بودن؟ برهم زدن ثروتی هنگفت؟ تاثیر گذاشتن بر روی دیگران؟ رسیدن به مقام و منصب بالا؟ خودی نشان دادن؟ خلاقیت و یادگیری ایده های جدید؟ ماجراجویی و سفر کردن به نقاط مختلف دنیا؟ حفظ سلامت جسمانی؟ تخصیص دادن وقت به دوستان؟ اما شما که نمی توانید همه این کارها را با هم انجام دهید. بنابراین بهتر است کارهایی که با ارزش های پایه ای فردیتان متفاوت هستند را حذف کنید.


- لیستی از اهدافی که می خواهید به آنها برسید تهیه کنید. سعی کنید به جای اینکه چند کار را به صورت نصفه نیمه و در آن واحد انجام دهید، یک کار را تمام و کمال انجام دهید. نمی توانید به 24 ساعت موجود در شبانه روز چیزی اضافه کنید، اما می توانید فعالیت های اضافه خود را کم کنید.


- به جای اینکه مرتباً "بله" بگویید، "نه" گفتن را یاد بگیرید. اگر کاری از دستتان بر می آمد انجام دهید، اما گفتن نه را هم تمرین کنید. از قبل برای نه گفتن خود در شرایط مختلف برنامه ریزی کنید. به عنوان مثال می توانید بگویید: "متاسفم ولی نمی توانم این کار را انجام دهم. من قبلاً برای این کار برنامه ریزی کرده ام".


- خود را به دام وسایل ارتباطی گرفتار نکنید. آیا واقعاً لازم است که یک تلفن در دفتر کار، یکی در منزل، موبایل شخصی، موبایل کاری، پیجر، فکس، ایمیل، و تکنولوژی ICQاینترنتی را یکجا داشته باشید؟


- کارهای کوچک و خرده ریز خود را به کسانی محول کنید که هیچ گونه هدف و اولویت بندی معینی در زندگی خود ندارند.


- وقت خود را صرف جمع کردن پول نکنید بلکه پول خرج کنید تا زمان خود را ذخیره نمایید. لازم نیست دور شهر را بزنید تا از ارزانترین خواروبار فروشی مایحتاج روزانه خود را تهیه و 100 تومان کمتر خرج کنید. ارزش وقت شما خیلی بیشتر از این حرف هاست. حتی می توانید کسی را استخدام کنید تا کارهایی را که به انجام آن تمایلی ندارید برایتان انجام دهد.


- اشتراک خود را در روزنامه هایی که حتی سالی یکبار هم به آنها نگاه نمی کنید، قطع نمایید. در طول روز فقط یک روزنامه بخوانید.


- بیش از اندازه پای تلویزیون ننشینید. فقط برنامه هایی را تماشا کنید که از قبل به دیدن آنها فکر کرده اید. زمانیکه برنامه شروع می شود تلویزیون را روشن کنید و وقتی برنامه تمام شد آن را خاموش نمایید. به هیچ وجه رسیوری برای پخش کانالهایی که هیچ وقت آنها را تماشا نمی کنید خریداری نکنید. اصلاً چه خوب بود اگر می توانستید اعتصاب کنید و اصلاً تلویزیون تماشا نکنید.


- دفتر کار، انباری، و زیر زمین خانه خود را همیشه تمیز و مرتب نگه دارید. اگر برای مدتی از وسیله ای که دارید استفاده نکردید بی جهت آنرا نگه ندارید. اگر هم نمی توانید تصمیم بگیرید که آیا به وسیله ای نیاز دارید یا نه برای آن یک تاریخ انقضا در نظر بگیرید و در موعد مورد نظر آنرا دور بیندازید.


- از کار کردن برای سازمانهایی که به پیشرفت فردی شما و اهمیت نمی دهند خودداری نمایید.


- از تکنولوژی روز بهره بگیرید. قبوض و سایر صورت حساب های خود را اینترنتی پرداخت کنید.


- برای آخر هفته های خود حتماً یک برنامه ریزی منحصر بفرد داشته باشید تا بتوانید ذهن و جسم خود را به طور کلی از کار جدا کنید. با خانواده و سایر افرادی که احساس خوبی در شما ایجاد می کنند بیرون بروید. از برقراری ارتباط با افرادی که شما را ناراحت می کنند و انرژیتان را می گیرند خودداری کنید.


- کیف کوچکتری با خود حمل کنید. کارت های اعتباری متفاوت را دور بیندازید و تنها یک کارت به همراه داشته باشید.


- هر روز پرینت بانکی خود را چک نکنید. سرمایه گذاری شما در دراز مدت نتیجه می دهد. چک کردن حساب بانکی به صورت روزانه سبب می شود استرس زیادی در شما ایجاد شود و این امکان وجود دارد که تصمیمات غیر ضروری و نادرستی اتخاذ کنید.


- برای خودتان وقت بگذارید. هر روز لحظاتی را به بررسی کیفیت کار فردی در طول روز اختصاص دهید. قدم بزنید، برای آینده خود برنامه ریزی کنید، و به جای فروشگاه به پارک بروید و چرخی بزنید.


- قرض ها و بدهی های خود را پرداخت کنید. اگر خرده حسابی با کسی دارید آنرا تسویه نمایید. کارت های بانکی خود را در جایی قرار دهید که نتوانید به آسانی از آنها استفاده کنید تا تمام قرض های خود را پرداخت نمایید. برای یک ماه کلیه خرج هایی را که می کنید یادداشت نمایید تا ببینید در چه مواردی ولخرجی کرده اید تا بتوانید از ماه آینده هزینه های غیر ضروری خود را حذف کنید. به عنوان مثال به جای اینکه هر روز غذا از رستوران بگیرید بهتر است از خانه برای خود نهار ببرید.


- خانه کوچکتری را اجاره کنید و از سرمایه خود در کارهای دیگر استفاده کنید.


- هر سال یکبار به سفر بروید. برخی از افراد ادعا می کنند که : "ما سه سال است که به مسافرت نرفته ایم" خوب این که مدال افتخار نیست!


- سعی کنید محل کارتان به محل سکونتتان نزدیک باشد تا مجبور نشوید با ماشین سر کار بروید.


- هر روز اندکی با خود خلوت کرده و به خاطر نعمت هایی که دارید متشکر و قدردان باشید.

چگونه می توان بر دیگران نفوذ کرد


چگونه می توان بر دیگران نفوذ کرد

اصول دوستیابی و نفوذ بر دیگران و رهبری مؤثر به قرار زیر است:
1) انتقاد، شکایت و محکوم نکنید.

2) صادق باشید.

3) در دیگران انگیزه ایجاد کنید.

4) ذاتاً به دیگران علاقه مند باشید.

5) همیشه حتی در هنگام مشکلات و سختی ها خنده رو باشید.

6) به یاد داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه است.

7) شنونده خوبی باشید . دیگران را تشویق کنید در مورد خود صحبت کنند.

8) براساس علایق دیگران صحبت کنید.

9) طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هر کاری که از دستتان بر می آید صادقانه برایشان انجام دهید.

10) بهترین راه موفقیت در بحث، اجتناب از آن است.

11) به «نظر» دیگران احترام بگذارید. هرگز نگویید «اشتباه می کنید»

12) اگر اشتباه کردید، سریع و صادقانه آن را بپذیرید.

13) دوستانه صحبت کنید.

14) طوری صحبت کنید که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان «بله» بگوید.

15) اجازه دهید طرف مقابل بیشتر صحبت کند.

16) اجازه دهید طرف مقابل احساس کند از شما برتر است.

17) صادقانه همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید.

18) با عقاید و آرزوهای مثبت و سازنده دیگران همراه شوید.

19) با افراد مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید.

20) عقایدتان را به دیگران تحمیل نکنید.

21) خود را با علائم غیرکلامی طرف مقابل هماهنگ کنید.

22) صادقانه از دیگران تعریف کنید.

23) اشتباهات دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید.

24) قبل از انتقاد از دیگران در مورد اشتباهاتتان صحبت کنید.

25) به جای دستور صریح، سؤال کنید.

26) در دیگران احساس امنیت ایجاد کنید.

27) هر پیشرفت جزیی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید.

28) مشوق باشید و بکوشید اشتباه دیگران را آسان و قابل اصلاح نشان دهید.

29) بگذارید افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند.

30) اگر برای کسی کاری انجام می دهید، انتظار جبران نداشته باشید.

منشا احساس‌های بد چیست؟


منشا احساس‌های بد چیست؟


فرد- همشهری آنلاین- معصومه کیهانی:
بسیاری فکر‌می‌کنند علیرغم هر نوع رفتاری‌که دارند، نتایج رفتارها هم باید به دلخواه آنها باشد.
و خلاصه مثل همیشه، قاعده بازی فراموش می‌شود.
واقعیت این است که احساس‌ "خوب نبودن" بی‌دلیل سراغ ما نمی‌آید و خاستگاه آن و احتمالا تداوم‌اش قابل شناسایی است.

روند درمان‌های رفتاری - شناختی نشان می‌دهد افرادی که دچار اختلالات روانی مثل افسردگی یا مشکلات شخصیتی هستند به نوعی خودبینی و تصور نادرست از خود گرایش دارند. این تصورات ممکن است برآمده از تجربیات گذشته باشد که با موقعیت واقعی فرد نیز مطابقت ندارد. [تاثیر سلامت عاطفی بر احساس، افکار و رفتار ما]

اما در مجموع می‌توان گفت منشا این تصورات نادرست که احساس "خوب نبودن" را در انسان برمی‌انگیزد؛ شامل این موارد است:

- افکار دو بخشی و قطبی‌شده (صرفا مثبت یا منفی‌دیدن مسایل)

- عمومیت دادن در سطح وسیع به موردهایی که تعمیم آنها بسیار نادرست است

- بی‌اطلاعی و عدم آگاهی از کیفیت‌های واقعی و ظاهری مسایل

- تکریم و تجلیل بسیار و بزرگ سازی موارد و همچنین جنبه شخصی‌دادن به آنها.


این مقوله بسیار مهم است که فرد به خود اجازه دهد موارد کوچکی را که چه بسیار اتفاقی پیش‌آمده، به عنوان یک ویژگی شخصی دیگران و یا خود به حساب آورد. این دقیقا همان خودبینی است که به اختلالات روانی فرد دامن می‌زند.


ترسیم یک نتیجه منفی، زمانی که اطلاعات دقیق و پشتیبانی کننده برای دریافت سریع واقعیت‌ها وجود ندارد؛ تمرکز تنها بر مدارک و نشانه‌های منفی یک موقعیت؛ غفلت از انواع چاره‌ها و راه‌های مثبت برای حل مشکلات و عدم توجه به جنبه‌های بهتر یک پایان و فرجام ، همگی باعث شکل‌گیری احساس‌های بد در انسان می‌شوند. [گفت و گو به جای مشاجره]


برای مثال، زن 48 ساله‌‌ای که یک دختر 23 ساله دارد می‌گوید همسرم همه روز، بیرون از خانه است و زمانی هم که در خانه است، زیاد صحبت نمی‌کند، و اگر کوچکترین اشتباهی از دخترم سرزند، مرا مقصر می‌داند. من احساس بدی نسبت به ازدواج و زندگی‌ام دارم. نمی‌توانم عصبانیت خود را کنترل کنم.


روانشناسان و متخصصان روان‌‌ ‌درمانی بر این باورند که عصبانیت یک عکس‌العمل طبیعی به این نوع شرایط است. چرا که به نظر می‌رسد وضعیت زندگی این خانم، راکد، بی‌ثمر و بدون شور و عشق زندگی است؛ به گونه‌ای که عصبانیت و احساس منفی را در او برمی‌انگیزد.


اما آیا امکان مطالعه کردن یا به دست آوردن شغل با معنایی که به زندگی این خانم مفهوم مثبتی ببخشد وجود ندارد؟ افرادی هستند که گرچه شغل و حرفه پرمنفعتی را دنبال نمی‌کنند اما برای معنا‌بخشی به زندگی خود و ایجاد احساس خوب، حتی اگر شده دو روز در هفته در سازمان‌های خیریه برای کمک به دیگران کار می‌کنند.


زیرا این نوع فعالیت‌ها نه تنها باعث می‌شود فرد با مردم در تماس باشد بلکه احساس مفید بودن را در آنها برمی‌انگیزد.[آیا من به "خود" قوی‌تری نیاز دارم؟]

بی‌تردید، افراد بویژه زنان در سن یائسگی، گاهی برای کمک به خودشان نیاز به مصرف دارو دارند. اما صرفا مصرف دارو، بهترین راه‌حل برای تغییر موقعیت زندگی‌شان محسوب نمی‌شود. [چگونه در زندگی تغییر ایجاد کنیم]

در واقع این روش، تنها آسانترین راه است و تغییرات و تحولات اساسی را با معنا دار کردن زندگی می‌توان ایجاد کرد.

چگونه شکایت کنیم ؟


چگونه شکایت کنیم ؟



هرگاه قانونگذار انجام دادن یا انجام ندادن کاری را ممنوع کرده و برای مرتکب آن مجازات مشخص کند، انجام یا عدم‌انجام امرو نهی قانونگذار جرم خواهد بود.
در بیشتر موارد قانونگذار از اشخاص می‌خواهد اعمال پیش‌بینی شده در قانون را انجام ندهند و اگر نه!، مجازات می‌شوند.
چگونه شکایت کنیم ؟
به ‌عنوان مثال پیش‌بینی جرایمی چون قتل، ضرب و جرح و کلاهبرداری به منزله اعلام این امر به اشخاص است که از ارتکاب این اعمال خودداری کنند و اگر این اعمال را انجام دادید مجازات خواهید شد.

در مقابل پاره‌ای از موارد قانونگذار از مردم انتظار دارد کاری را به انجام برسانند و به تکلیفی عمل کنند، در غیراین صورت برای شخصی که از عمل به این تکالیف امتناع کند، مجازات پیش‌بینی شده است.

به‌ عنوان نمونه تامین هزینه زندگی زن و فرزندان مشترک را قانونگذار به‌ عنوان یک تکلیف بر زوج تحمیل کرده است و شوهر و پدری که با وجود توان مالی از پرداخت هزینه زندگی زن و سایر افراد واجب النفقه خودداری کنند، متحمل مجازات خواهند شد.
اما در صورت تحقق یکی از این جرایم چگونه و بر چه اساسی باید مبادرت به طرح شکایت کرد و شاکی با چه فرآیندی در دادرسی کیفری روبه‌روست:

طرح شکایت
بیشتر پرونده‌های مطروحه در دادگستری و دادسرا‌ها با متضرر از جرم آغاز می‌شود.
هر روزه صحن مجتمع‌های قضائی شاهد اشخاصی است که با تنظیم و تقدیم شکایت به مراجع ذیصلاح، مبادرت به طرح و تعقیب دعاوی خود می‌کنند و از مقامات قضایی تقاضای اعاده حقوق از دست رفته خود و مجازات مرتکبین جرایم را دارند.
در تنظیم شکایت کیفری، شاکی باید چند مسئله را به‌طور دقیق در شکایت خود درج کند.
1– مشخصات و آدرس خود (شاکی)
2– مشخصات مرتکب یا مرتکبین جرم (مشتکی عنه) «در صورت امکان» و اعلام نشانی آنها
3– محل وقوع جرم
4– شرح عمل مجرمانه مورد ادعا و چگونگی و تاریخ وقوع آن
5– دلایل ارتکاب جرم در صورت وجود شهود و آدرس آنها
6– میزان خسارت و ضرر و زیان وارده، در صورت ورود خسارت و امکان تعیین آن.
در شکواییه مطروحه شاکی به بیان شکایت خود با ذکر موارد پیش گفته از مقامات قضایی دادخواهی می‌کند و با این طرح شکایت فرآیند دادرسی کیفری آغاز می‌شود.